خدا ، عشق و بقاء
خدا ، عشق و بقاء

خدا ، عشق و بقاء

بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود!

 

بزرگ شدیم و فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت، آنطور که مادر گفته بود!


بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست...


بزرگ شدیم...

به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود!

و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته...


بزرگ شدیم و یافتیم که مشکلاتمون دیگر در حد یک شکلات، یک لباس یا کیف نیست...


و این که دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی!!!


بزرگ شدیم و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم، بلکه والدین ماهم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند!

و یا هم اکنون رفته اند...


خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود

غضبش عشق بود

و تنبیه اش عشق...


خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم پشت لبخند پدر خمیدگی قامت اوست!


عجیب دنیایی ست

و عجیب تر از دنیا چیست و چه کوتاه ست عمر


معذرت میخواهم فیثاغورس!

پدر سخت ترین معادلات ست!


معذرت میخواهم نیوتن!

راز جاذبه، مادر است!


معذرت میخواهم أدیسون!

اولین چراغهای زندگی ما، پدرو مادر هستند... 
 
 
نظرات 3 + ارسال نظر
sara چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 18:57

عااااالی بود

آزاده سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:26 http://tandis57.blogsky.com

پدر تکیه گاهی ست که بهشت زیر پایش نیست
اماهمیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند
وباوجود تمام مشکلات به تو لبخند بزند
واگر بدانی چه کسی کشتی زندگی را به ساحل آرام رویاهایت رسانده است
پدرت را می پرستی...

نادم یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 19:54 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم

کــ ــه دیــدم مترسکـــــ

بـه کــلاغ میــ ــگویــد:

هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن

فقـــط تنهــام نــذار!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد