خدا ، عشق و بقاء
خدا ، عشق و بقاء

خدا ، عشق و بقاء

به یک ‏جایی از زندگی که رسیدی . . .

به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میانشان می‏گذرد از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته ‌باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری، اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر جهان است.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی از درد های کوچک است که آدم می نالد وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می شوی.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی اگر بتوانی دیگری را همانطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی، عشق تو واقعی است.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.


به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی کسی که دوستت داره، همش نگرانته، به خاطر همین بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش.



نظرات 1 + ارسال نظر
آزاده دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 http://tandis57.blogsky.com

کاش قلبم درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
کــــاش برگ آخر تقویم عشق
خبر از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
کاش میشد عشق را تفسیر کرد
دست و پای عشق را زنجیر کرد

سلام ، ممنون از شعر زیبایتان
باید بدونیم که انسان عاشق مرده ای بیش در سراپرده ی زندگی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد